English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (617 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
circuit U دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن
circuits U دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
encircle U دورچیزی گشتن دربرداشتن
encircled U دورچیزی گشتن دربرداشتن
encircles U دورچیزی گشتن دربرداشتن
encircling U دورچیزی گشتن دربرداشتن
enveloping U دورچیزی راگرفتن
enveloped U دورچیزی راگرفتن
envelop U دورچیزی راگرفتن
envelops U دورچیزی راگرفتن
enlace U دورگرفتن حلقه زدن دورچیزی گرفتارکردن
goggling U چپ نگاه کردن گشتن
goggled U چپ نگاه کردن گشتن
goggle U چپ نگاه کردن گشتن
to search U گشتن [جستجو کردن]
forage U پی علف گشتن کاوش کردن
foraged U پی علف گشتن کاوش کردن
forages U پی علف گشتن کاوش کردن
foraging U پی علف گشتن کاوش کردن
to seek a position U جستجوی کاریامقامی کردن پی کاری گشتن
to outflank an army U گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
roam U گشتن
strangle U ول گشتن
roamed U گشتن
putter U ول گشتن
swivels U گشتن
to poke a bout U ول گشتن
to muck a bout U ول گشتن
swivelled U گشتن
to knock about U ول گشتن
to go about U گشتن
To loaf about . To loiter . U ول گشتن
swivel U گشتن
puttered U ول گشتن
seeks U گشتن
roaming U گشتن
to fool about U ول گشتن
roams U گشتن
go about U گشتن
searchingly U گشتن
searches U گشتن
searched U گشتن
hang around U ول گشتن
search U گشتن
slosh U ول گشتن
puttering U ول گشتن
putters U ول گشتن
sloshes U ول گشتن
seeking U گشتن
seek U گشتن
sloshing U ول گشتن
seach U گشتن
to wait one's leisure U پی فرصت گشتن
trundling U گشتن چرخیدن
to rev up U تند گشتن
to search for anything U پی چیزی گشتن
to turn round U دور گشتن
to look for work U پی کار گشتن
to look for anything U چیزی گشتن
puttering U مهمل گشتن
fossick U خوب گشتن
putters U مهمل گشتن
orbit U بدورمداری گشتن
orbited U بدورمداری گشتن
putter U مهمل گشتن
orbits U بدورمداری گشتن
to draw blank U گشتن وچیزی
to fish in troubled waters U پی بازاراشفته گشتن
circumvolve U دور گشتن
circumambulate U بدورچیزی گشتن
grow U شدن گشتن
grows U شدن گشتن
turn U گشتن چرخیدن
ranksack U خوب گشتن
puttered U مهمل گشتن
To adore (dote on) someone. U دورکسی گشتن
trundles U گشتن چرخیدن
trundle U گشتن چرخیدن
turns U گشتن چرخیدن
To look for a pretext ( an excuse ). U پی بهانه گشتن
trolls U گشتن سراییدن
trundled U گشتن چرخیدن
idlest U ازاد گشتن
idles U ازاد گشتن
idled U ازاد گشتن
idle U ازاد گشتن
troll U گشتن سراییدن
trundl U غلتیدن گشتن
to prospect [for] U گشتن [بدنبال]
traipsed U سرگردان بودن ول گشتن
grope U در تاریکی پی چیزی گشتن
groped U در تاریکی پی چیزی گشتن
groping U در تاریکی پی چیزی گشتن
prowl U درپی شکار گشتن
gropes U در تاریکی پی چیزی گشتن
ask for trouble <idiom> U دنبال دردسر گشتن
look (someone) up <idiom> U به دنبال کسی گشتن
pound the pavement <idiom> U دنبال کار گشتن
scrounge around <idiom> U درپی چیزی گشتن
slue U بدور محورثابتی گشتن
traipse U سرگردان بودن ول گشتن
grabble U با دست پی چیزی گشتن
traipses U سرگردان بودن ول گشتن
traipsing U سرگردان بودن ول گشتن
hang about U گشتن پرسه زدن
go U گشتن رواج داشتن
goes U گشتن رواج داشتن
prowled U درپی شکار گشتن
rolls U غلت خوردن گشتن
rolled U غلت خوردن گشتن
orbs U بدور چیزی گشتن
roll U غلت خوردن گشتن
orb U بدور چیزی گشتن
to hang about U گشتن معطل شدن
to grope for anything U درتاریکی پی چیزی گشتن
prowling U درپی شکار گشتن
prowls U درپی شکار گشتن
revved U تند گشتن دور برداشتن
orbs U بدور مدار معینی گشتن
revs U تند گشتن دور برداشتن
rev U تند گشتن دور برداشتن
swirls U گشتن باعث چرخش شدن
to patrol a town U برای پاسبانی دورشهر گشتن
rummage U بهم زدن خوب گشتن
look (something) up <idiom> U به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
rummages U بهم زدن خوب گشتن
swirling U گشتن باعث چرخش شدن
swirled U گشتن باعث چرخش شدن
rummaging U بهم زدن خوب گشتن
revving U تند گشتن دور برداشتن
rotates U دور محور خود گشتن
swirl U گشتن باعث چرخش شدن
rotate U دور محور خود گشتن
sinecures U وفیفه گرفتن وول گشتن
sinecure U وفیفه گرفتن وول گشتن
pivoted U روی پاشنه گشتن چرخیدن
pivots U روی پاشنه گشتن چرخیدن
orb U بدور مدار معینی گشتن
rummaged U بهم زدن خوب گشتن
pivot U روی پاشنه گشتن چرخیدن
to always look for things to find fault with U همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
rotated U دور محور خود گشتن
to grabble for anything U چهاردست وپاشدن وپی چیزی گشتن
backing up the wrong tree <idiom> U [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
to search [for] [someone] U دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
A tale never loses in the telling . <proverb> U یک یکایت هرگز با نقل گشتن کاسته نگردد.
It take one hour there and back. U رفتن وبر گشتن ( رفت وبرگشت ) یکساعت طول می کشد
snooping U بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snooped U بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snoop U بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snoops U بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
straggled U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggle U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggling U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggles U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com